سه هشدار برای آگاهان فرهنگی در دولت جدید_دانشجو
                 [ad_1]
به گزارش دانشجو
خبرگزاری موج
                  
        
، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در یادداشتی ضمن اراعه هشدارها و راهکارهایی برای مسیر آینده فرهنگی سرزمین، به بازدید نوشته «دولت فرهنگی» و«فرهنگ دولتی» پرداخت.
قضیه پرمناقشه «دولت فرهنگی» یا «فرهنگ دولتی» از ابتدای دهه ۱۳۷۰ به ادبیات سیاستگذاری سرزمین راه یافت و امروزه نیز با تغیرات تازه سیاسی زیاد از آن سخن میگویند. روشنفکران غربزده که از ابتدای انقلاب در سودای لیبرالیسم فرهنگی بودند، مجدد با مطرح مفاهیم انحرافی تلاش میکنند در اغاز استقرار دولت تازه، تفسیری غلط را از این قضیه پرمناقشه اراعه دهند. از یاد نبریم که روشنفکران غربزده در چند مقطع تاریخی تلاش کردند این تفاسیر خود را بر برخی دولتها، تحمیل کنند و متاسفانه در این مسیر به اهدافی نیز دست یافتند که نتیجه آن حاکم شدن فضایی ضدعدالت، ضدآزادی و ضدمردم می بود. باید بیدار می بود و اجازه نداد این روال خطرناک مجدد تکرار شود.
۱- هشدار اول من این است که جریانهای آگاه کشورمان نباید در دام لفظپردازیهای مغالطهآمیز از فرهنگ و آزادی بیفتند. امروز تعداد بسیاری از مردم میدانند اولین عمل روشنفکران غربزده جهت معناسازی از «دولت فرهنگی»، همانا بیمعناساریِ آن می بود. اتکا به تفسیرهای لیبرالی از امر تصدیگری فرهنگی در سرزمین ما، هیچ رهاوردی جز این نداشت.
در نظامهای لیبرال، فرهنگ ابزار سیاست است و بر خلاف نظریه «دولت دینی» که فرهنگ را اصل و مبنا میداند، دولتهای لیبرال فرهنگ را در ذیل سیاست تعریف میکنند. سیاست لیبرال برای نیل به اهدافش نمیتواند خود را در نزدیک به و ثغور یک فرهنگ اصیل بومی و دینی محدود کند و ناگزیر، همان گونه که ژان بودریار در کتاب آمریکا شرح میدهد، باید رای به مرگ فرهنگ اصیل بدهد و همه چیز را در نمایش و فرمایش خلاصه کند. در این روال، اساسا نام بردن از «دولت فرهنگی» حتی نمیتواند یک شوخی برداشت شود، بلکه استهزای آشکار شعور مخاطبان است، چون سیاست لیبرال هر کنش دولت را در ذیل منافع الیگارشی اندوختهداری حاکم تعریف میکند و از این جهت، فرهنگ اصیل برای او از مبنا بیمعناست.
۲- هشدار دوم من این است که فرجام این لفظپردازیهای روشنفکری جز به محدود شدن آزادیهای مشروع و از دست رفتن امنیت فرهنگی نمیانجامد. باید اندیشید که چرا هنگامی قضیه «دولت فرهنگی» اساسا در نظریه لیبرالی بیمعناست و هیچ پشتوانه نظری ندارد، روشنفکران غربزده بر طبل آن میکوبند و در عین حال، حتی از آوردن یک نمونه برای اثبات وجود این چنین دولتی در غرب ناتوانند؟
روشن است که در این نزاع، دغدغههای فرهنگی و رشد مردم در بین نیست، چون همانگونه که در غرب فرهنگ ابزار سیاست است، در سرزمین ما نیز متاسفانه برای غربزدهها، فرهنگ به سلاحی در میدان جنگ قوت تبدیل شده است. در این چنین وضعی، هیچ کنشگر فرهنگی، نه تنها حس آزادی نخواهد کرد، بلکه حس امنیت نیز نمیتواند بکند، چون اگر در این جنگ قوت شراکت نکند و طرف روشنفکران غربزدگی را نگیرد، به سادگی و بدون هیچ دلیلی از صحنه حذف میشود.
به این علت، مدعیان «دولت فرهنگی» با قرائت لیبرالی نه تنها حافطان آزادی فرهنگی به شمار نمیروال، بلکه از تامین امنیت صنفی، شغلی و حرفهای برای جامعه متکثر ایرانی ناتوان خواهند می بود و اردوگاهی ضد آن محسوب خواهد شد.
۳- هشدار سوم من این است که حاکم شدن این چنین دیدگاه انحرافی تعداد بسیاری از زیرساختهای حمایتی را که در جهت تامین و تحقق عدل فرهنگی تشکیل شده، نابود خواهد کرد. تبعیت فرهنگ از سیاست لیبرالی، هیچ عدالتی را به ارمغان نخواهد آورد. این راه، خصوصا در دولتهای اصلاحات و اعتدال پیموده شد و نتیجه آن اتلاف بودجههای حمایتی و تخصیص آن به امور فرعی می بود، در حالی که دولت شهید آیتالله رئیسی این روال را کاملا منقلب کرد.
سیاست فرهنگی لیبرال از آنجا که ضد آزادی و ضدعدالت است، برای نیازهای متنوع مردم و برای کنشهای فرهنگی جامعه، هیچ ارزشی قائل نیست، بلکه همه همت خود را مصروف راضی نگهداشتن خواص و روشنفکران و اختصاصیخوارانی میکند که اکثرا کمترین نسبت را با مردم، اسلام و انقلاب دارند. این شیوه آزمودهشده، هر تنفسگاه اجتماعی را میبندد و آنچه را میگشاید حتی به کار حامیانش نیز نمیآید.
چه باید کرد و راه آینده ما از کدام مسیر میگذرد؟
«جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی» همه هویت و اندوخته خود را مدیون فعالیتهایی است که در خارج از ساختار دولتها سامان داده است. یقیناً این جبهه در زمان سه ساله خدمت در دولت مردمی توانست آرمانهای فرهنگی ملت را از جایگاه قوه مجریه نیز پیگیری و محقق کند. به همین اعتبار، اکنون که زمان خدمت سریعتر از موعد مقرر قانونی به آخر رسیده است، این جبهه باید بهگفتن یک نیروی بزرگ فرهنگی اجازه حاکمیت مجدد قرائت لیبرالی در عرصه فرهنگی را ندهد.
در عین حال، جبهه فرهنگی انقلاب باید با گسترش وجود خود در همه عرصههای عمومی از جمله در مدارس و دانشگاهها و مساجد، هزینه اعمال سیاستهای لیبرال را برای مردم تبیین کند. ما در این مسیر نیازمند گسترش نظریه فرهنگی در دولت دینی هستیم و تا این نظریه بر مبنای اسلام گسترش اشکار نکند، مدام امکان حاکمیت نظریههای مخرب و ویرانگر وجود دارد.
این راه آینده ماست: صیانت از فرهنگ اصیل ایرانی و اسلامی در عرصه عمومی بهمنظور جلوگیری از عقبگردی که میتواند علیه آزادی، علیه عدل و در نهایت علیه مردم همه شود. دوره مردمفریبی بهنام فرهنگ و آزادی آخر یافته و جریان انقلاب نیز آزمودهتر از آن است که اجازه دهد حتی فکر یک کودتای فرهنگی علیه ایران اسلامی در ذهن غربزدهها نقش ببندد. این جبهه نیرومندتر از قبل نقش فرهنگی خود را ایفا میکند و آنچه را به مردم وعده داد می بود، در سنگری دیگر و از مسیری تازه جستوجو خواهد کرد؛ انشاءالله.
                
        
        
                
                                  
دسته یندی مطالب
[ad_2]
منبع