رمان جدیدم «رودخانه‌هایی در آسمان» برای همدلی است_دانشجو

رمان جدیدم «رودخانه‌هایی در آسمان» برای همدلی است

[ad_1]
به گزارش دانشجو


به گزارش

خبرگزاری موج


 به نقل از گاردین، تازه ترین رمان الیف شافاک داستان یک قطره باران است که در طول هزاره‌ها فرود می‌آید. در نینوا، در قرن هفتم پیش از میلاد، بر پوست سر آشوربانیپال فرود می‌آید، پادشاهی که وسواس او در ساختن کتابخانه‌ای بزرگ، جهت می‌شود تا حماسه قهرمان بین‌النهرین گیلگمش از نابودی نجات یابد. در قسطنطنیه قرن نوزدهم، بر روی آرتور یعنی فردی فرود می‌آید که به تازگی در یک ماموریت رسمی برای یافتن قسمت مفقود شده حماسه داخل شده و در نهایت به گفتن آخرین قطره آب در یک بطری ظاهر می‌شود که ایزدی‌های قرن بیست و یکم، هراسناک در فرار از کشتار، و رفتن به کوه‌های خشک عراق آن را با خود حمل می‌کنند.

«رودخانه‌هایی در آسمان» نهمین رمانی است که این نویسنده ترک به زبان انگلیسی نوشته و سیزدهمین رمان او در کل است؛ داستانی از ۳ شخصیت، ۲ رودخانه و یک شعر. رودها تیمز و دجله می باشند و شعر گیلگمش. شافاک که می‌خواست یک قطره آب را به عاملی وحدت‌قسمت تبدیل کند، می‌گوید: هنگامی از بحران آب‌وهوایی سخن بگویید می‌کنیم، در رابطه بحران آب شیرین سخن بگویید می‌کنیم که همه را تحت تاثییر قرار می‌دهد، اما حالت در برخی از نقاط جهان بدتر از دیگر نقاط است و ۷ سرزمین از کشورهایی که بیشترین مشکل آب را دارند در خاورمیانه و شمال آفریقا واقع می باشند و این عواقب عظیمی برای زنان و مردم فقیر دارد.

شافاک می‌گوید هنگامی می‌خواهد بنویسد دیوانه‌وار تحقیق می‌کند و می‌افزاید: می‌دانید، من زمان طویل در دانشگاه بودم، در رشته علوم سیاسی، زنان و مطالعات فرهنگی درس خواندم. این دانش بین رشته‌ای چیزی است که من واقعاً آن را مورد قیمت می‌دانم، و دوست ندارم که برخی‌ها آن را به قسمت‌های جداگانه تقسیم می‌کنند. من عاشق رمان‌هایی هستم که پر از ایده‌ها، کثرت، ظرافت‌ها و لایه‌ها باشند – این واقعاً با قلب من سخن بگویید می‌کند. به این علت تحقیق بسیاری برای خلق رمانم وجود دارد، اما تخیل و شهود بسیاری نیز وجود دارد.

وقتی که در حال مصاحبه هستیم، زمان آخر ترم مدرسه است و هر دو فرزند نوجوان شافاک در حالی که امتحانات خود را همه کرده‌اند، در خانه می باشند، اما در همان حال هاله‌ای از اسایش از خانواده و این چنین از خود شافاک در خانه پخش است.

رمان برای همدلی است

آخرین اخبار ورزشی ,فرهنگ وهنر ,تکنولوژی و اقتصادی را در دانشجو دنبال کنید.

شافاک به اشکال متفاوت گفتمان علاقه‌مند است و رمان‌های او با آثار غیرداستانی آمیخته شده‌اند. وی که نویسنده ۹ کتاب غیرداستانی است و به تازگی یک مداقه درمورد تاثییر رسانه‌های اجتماعی با گفتن «چطور در عصر تفرقه سالم بمانیم» از وی انتشار شده است، یادداشت نویس چندین روزنامه بوده و نظرات خود را برای ۱.۶ میلیون جستوجو کننده در X (توییتر اسبق) به طور منظم به روز رسانی می‌کند. رمان‌ها اما محور آثار او را راه اندازی خواهند داد. وی می‌گوید: از تعداد بسیاری جهات، فکر می‌کنم داستان پادزهر زمان زیاد قطبی‌شده و شکسته ماست. در رمان تا این مدت می‌توانیم مکالمات ظریفی داشته باشیم، افکار بسیاری را به طور همزمان مطرح کنیم، مسایل دشوار را باز کنیم و با اسایش نشخوار فکری کنیم، چون ما همیشه در قضاوت عجله داریم. رمان برای همدلی است، تلاش برای قرار دادن خود به جای شخصی دیگر، برای تبدیل شدن به آن فرد برای چند ساعت در چند روز و باور دارم که یک تمرین زیاد خوب و فروتنانه برای روح است.

رمان‌های او هم فضایی دلنشین ارایه می‌کنند، جایی که عشق با دین ملاقات می‌کند در رمان «سه دختر حوا»، صدمه‌های سیاسی قبرس از زاویه دید یک درخت انجیر در رمان «جزیره درختان گمشده» و یک رمان کامل از یک سطل زباله که توسط یک مقتول روایت می‌شود در رمان «۱۰ دقیقه و ۳۸ ثانیه در این دنیای شگفت و غریب» که به فهرست نهایی بوکر راه یافت.

الیف شافاک می‌گوید: دوست دارم که شرق و غرب را با هم و داستان عامیانه را با قانون اروپایی ترکیب کنم. می‌خواهم داستان‌هایم پل‌ساز باشد، اما قلبم همیشه به سمت حاشیه‌ها می‌رود؛ به سراغ افرادی که داستان‌هایشان را نمی‌شنویم، حقیقت هایی که پاک شده‌اند. از برخی جهات این سفر خود من است، یک زندگی در حال تکامل، چون هیچیک از ما در یک جعبه قرار نداریم و زندگی چندگانه‌ای داریم.

شافاک بعد از جدایی والدینش و ناپدید شدن پدر فیلسوفش به زمان ۲۰ سال از زندگی او، سال‌های اولیه زندگی‌اش را با مادربزرگش گذراند و در حالی که برای یک زن ترک از آن نسل در یکی از محله‌های محافظه کار آنکارا غیرعادی می بود، مادرش که برای ازدواج ترک تحصیل کرده می بود، بعد از جدایی مجدد به دانشگاه برگشت.

این نویسنده از مادربزرگش به گفتن شفادهنده‌ای سنتی یاد می‌کند که او را عمیقاً با فرهنگ شفاهی آناتولی آشنا کرد، چنانکه او در ۸ سالگی اغاز به نوشتن خاطرات کرد. وی می‌گوید: اما زندگی واقعی آنقدر یکنواخت می بود که چیزی برای گفتن نداشتم، و به همین علت اغاز کردم به نوشتن درمورد آنهایی که وجود نداشتند و چیزهایی که اتفاق نیفتاده می بود و به نوشتن داستان مختصر روی آوردم و از آن زمان به سپس، همیشه به نوشتن ادامه دادم.

هنگامی او ۱۰ ساله می بود، زندگی یک دفعه چالش برانگیزتر شد. مادرش با تحصیل در چندین زبان فارغ‌التحصیل و در وزارت امور خارجه مشغول کار شد و اولین پست او در اسپانیا می بود. شافاک به یاد می‌آورد: یک شوک فرهنگی بزرگ برای من می بود که داخل یک مدرسه بین‌المللی و شیک در وسط مادرید شدم و تنها دانش‌آموز ترک بودم. باید زیاد سریع اسپانیایی یاد می‌گرفتم، باید زیاد سریع انگلیسی یاد می‌گرفتم و واقعاً این توانایی را دوست داشتم. می خواستم «دن کیشوت» را به زبان اسپانیایی بخوانم و یک دفعه فهمید شدم که ادبیات گسترده‌ای به زبان انگلیسی وجود دارد که می‌توانم سراغ آنها بروم. این قسمت بسیار ماجرا می بود و قسمت سخت آن همگام شدن با بچه‌های دیگر می بود که در مدرسه زیاد مورد آزار و اذیتشان قرار می‌گرفتم.

نوشتن به زبانی دیگر…

اگرچه اسپانیایی زبان دوم او می بود، اما انگلیسی به فضای امن او بدل شد که به آن شعر می‌نوشت و دفتر خاطراتش را ادامه می‌داد. سال‌ها سپس، بعد از انتشار کردن رمان‌های اولیه‌اش به زبان ترکی، تصمیم گرفت به طور کامل به انگلیسی روی بیاورد. او می‌گوید: لحظه‌ای در زندگی من فرا رسید که حس خفگی کردم. اما این کار زیاد ترسناکی می بود، چون تو هیچکس نیستی و باید مجدد از صفر اغاز کنی و در همان حال، به نحوه متناقضی، رهایی‌قسمت می بود، چون رمان نویس بودن در ترکیه واقعاً سخت است و زن بودن حتی سخت تر. هر چه می‌گویی، هر چه می‌نویسی، می‌تواند مورد دعوا واقع شود. امکان پذیر محاکمه شوی، تبعید شوی، زندانی شوی و نوشتن به زبانی دیگر فاصله شناختی را به من داد تا بتوانم از نزدیک ببینم از کجا آمده‌ام.

دومین رمانی که او به انگلیسی انتشار کرد عنوانش «لعنتی استانبول» است که به نسل کشی ارامنه در سال ۱۹۱۵ می‌پردازد که دولت ترکیه تا این مدت آن را به رسمیت نشناخته است. این کتاب نامزد جایزه زنان در بریتانیا شد، اما در ترکیه به علت توهین به ترک بودن، تحت تعقیب قرار گرفت. او بعداً به خواست دادستان تبرئه شد، اما مجدد برای «۱۰ دقیقه و ۳۸ ثانیه در این دنیای شگفت» و برای رمان «نگاه» بازجویی شد و از آنجا که هیچیک از این پرونده‌ها بسته نشده، او تبعید داوطلبانه از وطن را انتخاب کرد.

او می‌گوید: برای من، بزرگترین نقطه عطف محاکمه سپس از «لعنتی استانبول» می بود. من در آن زمان باردار بودم و بر حسب اتفاق روز سپس از زایمان تبرئه شدم. همه سال زیاد سخت قبل می بود، گروه‌هایی در خیابان به عکس من تف می‌کردند و پرچم‌های اتحادیه اروپا را آتش می زدند. من متهم شدم که به ترک بودن توهین کرده‌ام، حتی اگر فردی نمی‌دانست این یعنی چه! و این کاملاً سورال می بود، چون کلمات شخصیت‌های داستان به گفتن مدرک در دادگاه منفعت گیری می‌شد، در نتیجه وکیل ترک من ناچار شد از شخصیت‌های داستانی ارمنی من دفاع کند.

شافاک دلش نمی‌خواهد تصویرکننده داستان‌های تاریک باشد و دلیلش را عشق بسیاری می‌داند که از خوانندگان خود در ترکیه دریافت کرده، اما می‌گوید از تعداد بسیاری جهات زخمی شده چون رمان‌نویس بودن در ترکیه زیاد دشوار است، به خصوص برای او که لحظه‌های مسکوت ماننده تاریخ خود را زیر سوال می‌برد.

این نویسنده با «رودخانه‌ها در آسمان» یک بار دیگر در دو جبهه داخل نبرد می‌شود: اولین مورد ناموافق سدسازی در ترکیه است که به طغیان در شهر باستانی حسنکیف در دجله، در منطقه زیاد تر کردنشین جنوب شرق و به آوارگی بیشتر از ۸۰ هزار نفر انجامید. وی می‌گوید: برای سدی که تنها ۵۰ سال عمر می‌کند، هزاران سال قیمت فرهنگی و آثار باستانی از بین رفت، در حالی که هنگامی شما سد می‌سازید، جریان آب به پایین رودخانه را تحول می‌دهید و دیگر کشورها نیز تحت تاثییر قرار می‌گیرند. دومین بی عدالتی که وی در این کتاب به آن پرداخته آزار مردم ایزدی، یک اقلیت مذهبی در خاورمیانه است که قرن‌ها قتل عام و در نسل‌کشی ۲۰۱۴ توسط داعش در عراق بیشتر از ۵۰۰۰ کشته و هزاران زن و کودک اسیر و ناچار به بردگی جنسی شدند.

شافاک می‌گوید: ایزدی‌ها یکی از اقلیت‌هایی می باشند که تقریباً همه فرهنگ‌ها یا مذهب‌ها در طول تاریخ با آن‌ها بدرفتاری کرده اند در حالی که آنها جامعه‌ای زیاد ظریف، صدمه‌پذیر و قشنگ می باشند. من می‌خواهم در این مورد سخن بگویید‌کنم، چون همین اکنون نزدیک به ۳۰۰۰ زن و دختر ایزدی مفقود شده می باشند و تعداد بسیاری از آنها در خانواده‌های معمولی در ترکیه، سوریه، عراق و عربستان سعودی به بردگی گرفته شده اند.

وی با اصرار بر این که همین چند سال پیش، یک دختر ایزدی از خانه‌ای در آنکارا و در محله‌ای که خود شافاک در آن بزرگ شده می بود نجات یافت، می‌افزاید: من مدام فکر می‌کنم که فقط چند خیابان دورتر از خانه مادربزرگم، در یک خانه معمولی دیگر، دختری اسیر شده و چطور امکان پذیر مردم نبینند؟

زیربنای همه داستان‌های شافاک را سوال‌های زیاد درمورد تاریخ استعمار و مالکیت فرهنگی راه اندازی می‌دهد. در حالی که او در حال نوشتن این رمان می بود، رسوایی‌هایی درمورد سرقت از موزه بریتانیا در لندن و منشا اشیای موزه متروپولیتن نیویورک، نقل شد و اکنون او می‌پرسد: میراث فرهنگی متعلق به چه فردی است؟ و با اصرار می‌گوید: این مساله به اختصاصی برای ما که از دنیای غیرغربی هستیم، مهم است. درست است که متعلق به همه بشریت است، اما در عین حال متعلق به اقلیت‌های منطقه است که هیچ زمان درمورد آنها سخن بگویید نمی‌شود و برای همین می‌خواستم این رمان را بنویسم.

«رودخانه‌هایی در آسمان» تازه ترین رمان الیف شافاک از ۸ آگوست (۱۸ مرداد) انتشار شده است.

دسته یندی مطالب

کسب وکار

اخبار ورزشی

اخبار اقتصادی

فرهنگ وهنر

سلامتی

اخبار تکنولوژی

[ad_2]

منبع